من به قلبم افتخار می کنم

 
با آن بازی شد !

 
زخمی شد !

 
به آن خیانت شد !

 
سوخت و شکست !


اما به طریقی هنوز کار می کند . . . !

 

من اگه خدا بودم ...!

اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم ...!

نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..!

چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..

دلم حال و هوای تو روا پیدا کرده

 حال و هوای بوییدن عطر دل انگیز وجودت

 حال و هوای بوسه زدم بر سجده گاهت

 تنها دلخوشی من همین تفکرات خیالی است

 حیف که به حقیقت نمی پیوندد

 آرزوی خوشبختی برایت میکنم....!♣ ♣

 

و عشق آن لحظه معنا پیدا میکند که

 همدمت اجازه بوسیدن دهد

 و تو با نهایت عشقی که در دل داری

 بوسه بر پیشانی معشوقه ات بزنی !!!!

نمی دانم چرا اینگونه است؟

وقتی نگاه عاشق کسی به توست

 می بینی اما

دلت بسته به مهر دیگری است

بی اعتنا می گذری

و عاشقانه به کسی می نگری

که دلش پیش تو نیست...

آرزو،آرزوی با تو بودن،آرزوی لحظه ای بوئیدنت

آرزوی یک بوسه،آرزوی در آغوش گرفتنت

میگویند در این شب از خدایت چیز های کوچک نخواه

خواسته هایم به نظر پوچ و بی نهایت کوچکند

ولی این نهایت ارزوی دلم است

کاش در ارزوهای مقدس و زیبایت

ذره ای یاد ماهم باشی...! ♥ ♥

دُختري پشت يک هزار تومني نوشته بود:

پدرم واسه همين پولي که پيش توست

مرا يک شب به دست صاحب خانه مان سپرد..

خدايا چقدر ميگيري شب اول قبر قبل از

اينکه تو سوال کني من بپرسم چــــــــــــــــــــراا؟؟؟

پسرى كه ازت نپرسه كجا ميرى؟
 كجا مياى؟
 بهت زنگ نزنه زود ميرى خونه...
 نگه رسيدى زنگ بزن...
 نگه روسريتو بكش جلو... ...
 روزى چند بار زنگ نزنه...
 جلوى آشناهاش دستتو سفت تر نگيره...
 نگه فقط پنج دقيقه بيا جلو در ببينمت...
 نبرتت زير بارون قدم بزنيد...
 نبرتت برف بازى...
 واست لواشك و پاستيل و کادوي  تبريک نخره...

مرد نيست

بهونه که مي گيره
نق که ميزنه
بي حوصله که ميشه
يعني دل تنـــگه
قهر که مي کنه
لوس که ميشه
يعني بي تابه
يعني کم دارتت
به همين سادگي!!!
زياد پيچيده نيست
فهميدنِ حالِ زني که عــاشق شده.....!?

دوستت دارم و برات ميميرم،از رنگ چشماي قشنگت بخدا جون ميگيرم . . .

من هيچوقت ازت جدا نميشم،دوست دارم برات يه عاشق هميشگي شم !!

تورا نه عاشقانه

نه عاقلانه

و نه حتي عاجزانه

که تو را عادلانه در آغوش ميکشم

عدل مگر نه آن است که هر چيز سر جاي خودش باشد؟؟

فاجعه يعني
آنقدر در تـــــ?ـــو غرق شده ام
که از تلاقي نگاهم با ديگري
احساس
خيانت مي کنم!
عشق يعني همين!!!

هـــزار بار این پهلو اون پهـــــــــــــــــــــلو میــــــــشم
فایــــــــده ای نداره این تخـــــــــــت خواب
آغـــــــوش گرم تــــــــــورو کم داره
رفتنت دلمو میلرزونه و عاشــــــــــــق ترم میــــــــــکنه
وقتــــــــــی که هرجوری شده دلت میـــــــــــــــــخواد
 منو بــــــــه یه هم آغوشی عاشــــــــــــقانه دعوت کنـــــــی
وای چـــه لذتی داره آغــــــــوش گــــــــــــــرمت
مرد من امشــــــــــــب کی رو به آغـــــــوش گرفتی؟

با من كه باشي هيچي نميخوام
 دنيارو بي تو اصلا نميخوام
      وقتي تو هستي
   قلبم آروم
  زندگي كردن با تو آسونه
  بي تو من مردم زندگي سخته
   هر كي كه با تو باشه خوشبخته

♥ﺑﻨـﺪﺑﻨــﺪِ ﻭﺟـــﻮﺩﻣـ ﺑـــﻪ ﻟـــﺮﺯﻩ ﺩﺭﻣــــﯽ ﺁﯾـﺪ♥
ﻭﻗــــﺘﯽ ﺗـــﺼﻮﺭ ﻣﯿﮑﻨﻤـ ﻋﺸﻘـــﻤـ
♥“ ﻋﺰﯾﺰﻣـ ” ﻫــﺂﯾﺶ ﺭﺁ ﺩﺭ ﮔـــﻮﺵ ﺩﯾﮕـــﺮﯼ ﺯﻣﺰﻣـﻩ ﻣﯽ ﮐـﻨﺪ♥

حالا که نیستی بوسه هایم را نثار دیوار های اتاقم میکنم!
همان دیوارهایی که دستهایت را می چسباندی به آنها و چشم هایت را می
بستی و …
یادت می آید…

نبود من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

نـــهـــــایی را دوســـــت دارم زیـــــرا بی وفـــا نیست …
تنــهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست …
تنــهــایــی را دوســـت دارم زیــــرا تــــجــربه کــــردم …
تنــهــایــی را دوســت دارم زیـــرا خـــدا هم تنــهــاسـت …
تنــهایی را دوســــت دارم زیـــــرا….
در کلــبه تــنـهـایی هایم در انتظار خــــواهم گـــریست
و انتظـــار کــشــیـــدنم را پنهــــان خـــواهم کــــرد…

و گفتی که باید از هم جدا شیم
باید دیگه ما مال هم نباشیم
باید هر یک بریم به سمت یک راه
باید دیگه با هم همراه نباشبم
ولی من به جدایی تن ندادم
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم
بدون جون منی ، عمر منی تو
نباشی راهی جز مردن ندارم
به یادت میتپه قلب من هردم
بدون دنیای من باتو بهشته
نباشی این بهشت میشه جهنم
میدونم تو دلت یه جای دیگست
تو دستات جای من دستای دیگست
بدون اگه بخوای ازم جدا شی
میشم تنها ترین تنهای بی کس.....

به سلامتــــی دختـــــــــــــــری
که وقتــــی عشقشو می بینـــه دلش پــر میکشـــه بپــره تو بغلــش
ولی نجــابتش نمیـــذاره...
به سلامتــــــــــی پســـــــــــری
که حتی یه بارم به خودش اجازه نداد
دستــش به عشـقش بخوره...
ولی پاش بیفتـــه دستـاشو واسه عشقش میده

فریــــــــــــــــــــــــــــــــــادا تو گلو شکسته میشن
غم ها تو دل انبار میشـــــــــــــــــــــــــــــــــــن
دستـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هنوز منتظر گرمای یه دست دیگه
چشمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هنوز به دره
چشـــــــــــــــــــــــمه اشک خشک شده
اینا حال و روز کساییه که بلد نیستن دروغ بگن بلد نیستن مثل بقیه فیلم بازی کنن
بلد نیستن مثل بقیه لوندی کنن بلد نیستن ...
اینجور آدما هنوز هستن به نظرتون؟؟ اینا هنوز منتظر شاهزاده با اسب سفیدن
الان که دیگه اسب سفید که هیچ سیاهم نیست =(((

روزگاری است سیگارم دلم را می زند ، میلی ندارم ...
اما بی انصافی است آنطور که تو مرا ترک کردی ، ترکش کنم!
دلی در سینه ی نحیفش با هر پک می تپد !!
اعتراف می کنم هیچگاه سیگارم را ترک نخواهم کرد...آتش داری؟ ...

خيـــانـــت تلخ ترين قسمت يک زندگي عاشقانه است ،

جايي که با قلبي شکسته و وحشتناکترين دردها

متوجه ميشي

با تمام وجودت زيباترين داشته ات “عـــشـــق” رو به بــي ليــاقـت ترين شخص دادي

دل من کسی رو میخواد که فقط آرزوی خودم باشه نه عشق وعزیز خیلیا...
دل من کسی رو میخوادکه بادیدن یکی بهترازمن دلش نلرزه...
دلم ازاون رابطه هامیخوادکه مجبورنباشی باچنگ ودندون حفظش کنی وهمیشه
کلافه باشی...
بدونی حتی اگه یه ماه هم نباشی کسی جاتونمیگیره چه برسه به یه روز...

تو دست در دست دیگری ....
من در حال نوازشِ دلی که سخت گرفته است از تو ....
مدام بر او تکرار می کنم که نترس عزیز دل...
...
آن دستها به هیچ کس وفا ندارند....

من همونم که همیشه غم و غصه‌م بیشماره
اونی که تنهاترینه، حتی سایه هم نداره
این منم که خوبیام‌و کسی هرگز نشناخته
اون که در راه رفاقت همه‌ی هستی‌شو باخته

سلام اسمم دخترک خسته است.دختری که توی تنهاییش شکست دختری که همش بهش یاد دادن خانوم بشین خانوم پاشو خانوم گریه کن اما کسی بهش یاد نداد که وقتی داری اب میشی فریاد بزن تا خاموشت کنند شاید کم شده باشی اما حدعقل کمی ازت مانده. دختری که 6 سال عاشق بود دختری که درتنهاییش دست هایش را به سمت خدا میبرد و میگفت خدا جونم منو به عشقم برسون.حالا دستهایش را بالا میبرد و میگوید خدا عشقم رو خوشبخت کن.
فقط 14 سالم بود که دوستم که مثل اجیم بود رو با عشقم درحال بوسه زدن دیدم. دخترک کوپولوی 14ساله وقتی به پسر گفت دوستت دارم پسر خندید و به مسخره گفت خیلی کوچیکی برای این حرفا اما اون نمیدونست اون در عشق 6 سالش بزرگ شده. دختر اینقدر صبر کرد تا بزرگ شد اما اینقدر بزرگ شد که یادش رفت عاشقش بماند.
دختر خود کشی میکند اما برای عشقش پیغامی را تو موبایلش میزاره:
(عشقم من رو ببخش ایقدر برات بزرگ شدم که یادم رفت بیامو بهت بگم دوست دارم...
دارم میرم آره چون به خدام قول دادم اگه عروس اون نشم عروس مرگ میشم من دارم میرم گلم ،
اره وقتی دوتایی بچه بودیم بهم میگفتی باید تا موقعی که غنچه ای صبر کنی حالا گل برگام دارن پژمرده میشن...
خوشبخت شی داماد رویاهام
خداحافظ)
پسر قبل اینکه پیغامو بخونه اماده شده بود تا بره بگه من همیشه عاشقت بودم غنچه نازمن.
اما نه دیگه دخترک خسته ای بود و نه قلبی که سالها عاشق پسر بوده.

همیشه غمگین نوشتن نشانه ی این نیست که نویسندش غمگین باشد
یک درصد احتمال بده که
شاید از روی شادی زیاد پرت و پلا بگوید
مثل من که غمگین بودن و شاد بودنم فوقی ندارد
هر شب مینویسم اما برای کی؟
برای چی مینویسم اصلا؟
هدفم چیه از غمگین بودن؟
شایدم دلیلی برای شادی نیست
فقط همین...

سلامتی دختری که مردونه جنگید
سلامتی پسری که ترسید
سلامتی دختری که جلو همه ایستاد
سلامتی پسری که با غرور تمام روشو برگردوند
سلامتی دختری که گل میخره برا نفسش
سلامتی پسری که زودتر میره و فرصت نمیزاره که دختر گل رو بده
سلامتی همه دخترایی که مثل مردن
و سلامتی همه پسرای نامرد

بسلامتی همه اونایی که جز یه نفر به هیشکی دل ندادن...
اونایی که خودشونو فقط ماله یه نفر میدونن...
بسلامتی همه عشقای پاک...
امشب شب آرزوهاست...
سلامتی آرزوهایی که هیچوقت لمسشون نکردیم
بزن بسلامتی کسی که آرزوی ما بود شد قسمت یکی دیگه
بزن بسلامتی دل پاکمون که هنوزم بعد این همه سختی آرزوشو داریم
پیکت رو بالا بگیر...
بزن به سلامتی اون مستی
که تلخی مشروبش از همه ی زندگی نکبتی شیرین تره...!!!

وقتی رفت بعد یک ماه یک نوشته ای دستم رسید و چنین نوشته بود:
سلام به دخترک خسته فقط میتونم بگم عزیزم منو ببخش و هر تلافی میخوای سرم بکن و حلالت.
نمیدونه هنوزم تو هوای بودن با اون نفس میکشم

چه سخت است مرور کردن خاطراتی که روزی شیرین ترین بودند
اما حالا آنقدر تلخ شده اند که هم دلت را به درد می آورند
هم اشکت را در می آورند !

وقتی میره
وقتی بهت میگه دیگه مزاحمم نشو
تو بعد این همه هنوز هم میگی
«عاشقشم»
یه جا خوندی:
عشق یعنی با این همه وقتی رفته
هنوز هم دوستش داری
نه خوشحال نشو
این کار تو عشق نیست
کم عقلی توعه که هنوزم دوسش داری...
همین...هیچ چیز دیگه ای هم نمیتونه باشه.

نمیگم غصه مال قصه هاست
نمیگم دنیا رنگی نیس
نمیگم ادم ها قلبشون سیاهه
نمیگم مرد با غیرت وجود نداره
نمیگم ناموس نگه داری تو این دوره زمونه الکی شده
نمیگم خواب اسون نیس
البته تا وقتی هنوز عاشق نشدی اینا هست وقتی عاشق شدی عشق رفت
میشی مث من
دیگه برات همه یک جورن
میشی یه ادم بی تفاوت به زندگی
میشی یه ادمی که تو شاد ترین لحظه فقط نگاه میکنه
بدون اینکه چهره اش کمی رنگ و رو داشته باشه.
بله این است رسم مردونگی مردای امروز ما

«ســـــــــهــــــمـــــــــــ منــــ نـــــــبـودیـ تــــــــــو»
امشبــ بدترینــ شبــ منــ استــ...
منــ بــا یــاد تـو،تــــو در آغوشــ دیگریــ...
بــاورم نمیشــه یعنــی لباس هاییــ را کهـــ
با همــ انتخابــ کردیمـــ
سهمــ اغوش دیگریـــ کردیــ؟!اخهــ چــرا?!

وقتی می گم خداحافظ یعنی:نذاربرم
 
 
یعنی:بغلم کن
 
 
و سرموروسینت بذاومحکم فشاربده...
 
 
وبگو:خداحافظ وکوفت
 
 
خداحافظ وزهرمار...
 
بارآخرت باشه ها...توفقط مال خودمی...

پسری دختر زیبایی رو تو خیابون دید.... شیفته اش شد .... چند ساعتی باهم تو خیابون

قدم میزدند ... که یهویه مازراتی جلوی پاشون ترمز کرد . . . دختره به پسر گفت : خوش

گذشت اما من همیشه نمیتونم پیاده راه برم .... کار نداری؟!! بای ...! دختره نشست تو

ماشین راننده بهش گفت : خانوم ببخشید میشه پیاده بشی؟ ... من راننده این اقا

هستم

هى پسری که کار امروزت بازى با دل دختراست و
 دیدن اشکاشون بت حس شاخ بودن میده ؛
فردا پدر خواهى شد ،
اشکهاى دخترت کمرت را میشکند

هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه دوستــ♥ ــت داره ... ،
 
مراقــــــبته ...و نگرانــــــــــــت میشــه ...!
 
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی ...
 
مـــــــــاه رو از دســــت دادی ...
 
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی . . . !

مـیــدونــیــن دِلــَــم چـــی مـــیـــخـــواد!

خــُــــدا بــــیــــاد بــِــهــِـم بــِــگــــه:

دیـــــوونــَــم کـــَـردی

بـــیــــا ایــنـــَـم هـــَـمــونــی کـــه مـــیــخــــواســــتـــــی…