زندگی ام
بسته به تار مویت
اینقدر
زندگی ام را پشت گوش نیانداز..!!!!
باید خیانت کنی …
تا دیونه ات باشن …
باید دروغ بگی …
تا همیشه تو فکرت باشن …
باید هی رنگ عوض کنی …
تا دوست داشته باشن …
اگه ساده ای …
اگه با وفایی …
اگه یک رنگی …
همیشه تنهایی …
مـــن دیـــگـــــــــــــر
دلــــــــــــم . . .
قـــلـــبــــــــــــــم . . .
تـــنـــــــــــــــم . . .
جـــــــــــــای شــکــســتــــــن نـــــــــــــدارد . . .
ای عـــــــابــــــــــــــر . . . بــبــیـــن پــــــــایــــت
را کــــجــــــــــا مــــــــی گـــــــــــــذاری . . .
چه رازی دراین جمله است..."دوستت دارم"...؟؟؟
که هر که میگوید "عاشقتر" میشود... و هر که میشنود..."بی تفاوت تر"
کاش.. اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟
و تو جواب میدی خوبم…
کسی باشه محکم بغلت کنه
وآروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی...
آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ میشن …
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ میگن ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ …
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ میزارن …
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ، ﺳﺎﮐﺖ میشن ، ﭼﯿﺰﯼ نمیگن ،
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ هیچوقت ﺑﺮ نمیگردن !!!
به چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـکـنـنـد . . .
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه ڪـار خـودشـان بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـی خـجـالـت مـی ڪـشـم هـا . . . نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم…!!!
دختره از پسره پرسيد: من خوشگلم ؟
گفت: نه .
گفت: دوستم داری ؟
گفت: نوچ!
گفت: اگه بميرم برام گريه ميکني ؟ گفت: اصلا !
دختره چشماش پر از اشک شد ...
ساکت شد و هيچي نگفت ..
پسره بغلش کرد و صورتش رو گرفت طرف خودش دست لای موهاش کرد و پیشونیشو چسبوند به پیشونیشو گفت : تو خوشگل نيستي زيبا ترينی واسه من ..
تو رو فقط دوست ندارم که دیوونه من عاشقتم ...
اگه تو بميري برات گريه نميکنم که ،
چون من هم میـــــــمیرم ..... ♥
همه میگفتن :عشقت داره بهت خیانت میکنه!
گفتم: میدونم
گفتن:این یعنی دوستت نداره!
گفتم:میدونم
گفتن:یه روز میزاره میره تنها میشی!
گفتم:میدونم
گفتن:پس چرا ولش نمیکنی؟!
گفتم:این تنها چیزیه که نمیدونم!!!
گفتم:میری؟
گفت:آره
گفتم:منم بیام؟
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر
گفتم:برمی گردی؟
فقط خندید.....
اشک توی چشمام حلقه زد
سرمو پایین انداختم
دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد
گفت:میری؟
گفتم:آره
گفت:منم بیام؟
گفتم:جایی که من میرم جای1 نفره نه 2 نفر
گفت:برمی گردی؟
گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره
من رفتم اونم رفت
ولی
اون مدتهاست که برگشته
وبا اشک چشماش
خاک مزارمو شستشو یده .
تعداد صفحات : 31